كاش يك لحظه به جايم بودي

 

تابداني كه چه دردي دارد

 

وقتي اندازه سنگيني كوه دلت غمگين است

 

وبه اندازه ي تنهايي يك چاه تو هم تنهايي

 

وبه اندازه ي آوارگي باد تو هم آواره

 

كاش يك لحظه به جايم بودي

 

نه پشيمانم از اين گفته ي خويش

 

كه اگر يك لحظه و فقط يك لحظه

 

تو به جايم بودي مي شكستي آسان!!!

 

نه پشيمانم از اين  گفته ي خويش

كاش هرگز تو نباشي چون من...

این هم از یک عمر مستی کردنم

سالها شبنم پرستی کردنم

ای دلم زهر جدایی را بخور

چوب عمری با وفایی را بخور

ای دلم دیدی که ماتت کرد ورفت

خنده ای بر خاطراتت کرد ورفت

من که گفتم این بهار افسرده نیست

من که گفتم این  پرستو رفتنیست

آه،عجب کاری به دستم داد دل

هم شکست و هم شکستم داد دل

 

پس از آفرينش آدم.خدا گفت به او:نازنينم آدم

 

باتو رازي دارم اندكي پيشتر آي

 

آدم آرام و نجيب آمد پيش.زيرچشمي به خدا مي نگريست

 

 محو لبخند غم آلود خدا دلش انگار گريست

 

نازنينم آدم {قطره اي اشك زچشمان خداوند گريخت}

 

ياد من باش كه بس تنهايم

 

بغض آدم تركيد گونه هايش لرزيد وبه خدا گفت:

 

من به اندازه ي... من به اندازه ي گلهاي بهشت...

 

نه...من به اندازه ي عرش...نه...من به اندازه ي

 

 تنهاييت اي هستي من دوستدارت هستم...

 

آدم كوله بارش را برداشت

 

خسته وسخت قدم بر مي داشت راهي ظلمت پرشور زمين

 

طفلكي بنده ي غمگين آدم درميان لحظه جانكاه هبوط

 

باز ازخداوند شنيد:نازنينم آدم نه به اندازه ي تنهايي من

 

نه به اندازه ي عرش نه به اندازه ي گلهاي بهشت...

 

كه به اندازه ي  يك دانه ي گندم فقط يادم باش

 نازنينم آدم نبري از يادم!!!

 

 

با كدام لالايي وجدانت را خوابانده اي كه

 اين چنين بي خيال منو قلبه عاشقم شده اي؟؟؟؟؟؟

  ميدونم يه وقتايي دلت برام تنگ ميشه

تو خيابونو نگاه ميكني از پشت شيشه

اونكه ازپشت درختا ميگذره شايد منم

كه دارم تنهايي با ياد تو پرسه ميزنم

 به نسلهاي بعد بگو ما نه سر پياز بوديم نه ته پياز

نسل ما خود پياز بود

هركس مارا ديد گريه كرد

 وقتي خداحافظي ميكنيم 

چه انرژي عظيمي ميخواهد اولين قطره اشك براي نچكيدن!!!

 سفيد شدموهايي كه براي برگشتنت آراسته بودم

          كاش مي شد يواشكي خيره بشي توي چشام

               يهو منم داد بزنم خاطرتو خيلي ميخوام

تو برو من هم براي اينكه تو راحتتر بروي

ميگويم خيالي نيست

ولي كيست نداند

 كه در نبود تو تنها چيزي كه هست خيال توست!

               

  خدايا براي به دست آوردنش با قسمتت ميجنگم

 

                  پس خدايا خط و نشان دوزخت را برايم نكش!!!!!!!

 

                  جهنم تر ازنبودنش جايي را نديدم......

 

 

لرزش صدايم مال سرماي هواست

 

اين پرده ي اشك روي چشمهايم هم همينطور

 

چيزيم نيست به خدا من فقط دلواپس توام

لباس گرم در چمدانت گذاشتي؟؟!!

 

اسكناس مچاله ي تو دستمو سمت راننده تاكسي گرفتم

 

گفت:يه نفري؟

اهسته گفتم خيلي وقته .....!!!

خوبي...؟؟؟؟!

گاهي با تمام تكراري بودنش غوغا به پا ميكند!!!!!

 

بي هيچ دليلي "به يادت هستم"

تانقض كنم قانوني را كه هنوز علت مي طلبد....

اين روزها هيچ چيز سر جايش نيست...

جزتو...

 كه عجيب جا گرفته اي كنج دلم....

ميگويند يك روزي هست كه چرتكه دست ميگيرندو حساب وكتاب ميكنند

و انروز تو بايد تاوان انچه با من كردي را بدهي!

فقط نميدانم تاوان دادن انروز تو به چه درد من ميخورد؟؟؟َََََ!!!!

جناق مي شكستيم وميگفتيم يادم تو را فراموش

امروز تمام استخوانهايم شكسته است ولي تورا فراموش نكرده ام

كاش ميدانستم روزگارت چطور طي ميشود؟

زندگي بروفق مرادت هست يانه ؟؟؟

ميداني ؟!شيرين ترين چيز براي من بعد رفتنت مرگ است مرگ !!!

مشتاقانه منتظر رسيدنش هستم تا به جاي تو مرا سخت در

اغوشش بفشارد شايد ان زمان بتوانم

جاي خاليت را به فراموشي بسپارم

گرچه ميدانم نبايد اميدوار باشم  داغه رفتن تو

باهيچ چيز سرد نميشود حتي باسردي خاك  گور....

دلتنگي مرض عجيبيست ادم را ارام ....ارام....

 نا ارام ميكند....!!

 

پادشاهي در زمستان به يكي از نگهبانان گفت:سردت نيست؟

 

گفت:عادت دارم,گفت ميگويم برايت لباس گرم بياورند و فراموش كرد

 

صبح جنازه نگهبان را ديد كه روي ديوار نوشته بود به سرما عادت داشتم

اما وعده ي لباس گرمت مرا ويران كرد...

 

خسته تر از ديروزم

كاش ميشد گوشه اي نوشت خدايا خسته ام فردا بيدارم نكن...

چشم گذاشتم وتو  رفتي

ولي تا ابد شمردن شرط بازي نبود!!!بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

غمگينم...

وقتي همه ي جفتها تنهاييم را به رخم ميكشند...

حتي جورابهايم....!!!!

بعدتو هيچ چيزي دوست داشتني نيست

                    كوه غصه از دلم رفتني نيست

                                    درد عشقه تورو من با كي بگم       

                                               همه دردا كه اخه گفتني نيست...

سلام دوستان نميخواين نظر بدين؟؟!!

حالا هي ميخوام هيچي نگماااااا!!!خب عصبانيم ميكنيد ديگه,نترسيد الان ارومم نظر بديد ارومترم ميشم

  چگونه باورم گردد كه  چشمانت سراغ از من و شبهاي بي فرداي من نميگيرد

ببار اي ابر پاييزي بر اين دنياي خاموشم 

كسي ديگر سراغ از من تنها نميگيرد 

نميدانم چرا چشمانم بي اختيار خيس ميشود ميگويند حساسيت فصلي ست

اري من به دنيا بدون تو حساسم

ارامشم را اين روزها مديون همين انتظاري هستم

كه ديگر ازكسي ندارم...

كاش تو قحطيه ي شقايق بشينيم توي يه قايق, بزنيم دلو به دريا من و تو تنهاي تنها

اونقدرميرم كه ساحل بشه از  من وتو غافل

قايقو باهم مي رونيم,اونجا تا ابد ميمونيم

جاييكه نه اسمونش نه صداي مردمونش نه غمش نه جنب و جوشش

مثه اينجا اهني نيست

خب ببين يادت بمونه  كسي هم اينو ندونه

زنده بودم اكه فردا وعده ي ما لب دريا